خوشی و نا خوشی

سال هاست که می نویسم. اما پیوسته نویس ِ خوبی نیستم. نوشتن، درد دل واژه ها با صفحه های سفیده، واژه هایی که باید جایی به بیرون پرتاب بشن...

خوشی و نا خوشی

سال هاست که می نویسم. اما پیوسته نویس ِ خوبی نیستم. نوشتن، درد دل واژه ها با صفحه های سفیده، واژه هایی که باید جایی به بیرون پرتاب بشن...

آدم های بی حوصله ی کم حوصله

قانون خوب زندگی این است که آدم هایی که تلاش می کنند را باید به حال خودشان رها کنی. وقتی دیدی کسی تلاشی می کند و به دید تو سرعتش تند است، همین است. این بشر همین است. ولش کنید. هل دادنش، فقط زیر سوال بردنش است. زیر حیثیت بردنش است. به رخ کشیدن ضعفش است. شما خیلی تیز و بز هستید؟ آفرین به شما اما متاسفانه در دنیای انسانیت و اخلاق، کسی به این تیز و بزی امتیاز خاصی نمی دهد و صد افسوس که تیزی آدم ها را تنها تر می کند و شاید اغوا گر و شاید بی حوصله تر و شاید کم حوصله تر.

از یک جایی به بعد، این زیپ دهان را باید کامل کشید. می دانید؟ کامل. 

سوال

سوالی که توی ذهنم ایجاد کرده اینه که درسته که نسبت به کسی که در حقم خوبی نکرده و بدی کرده و برام مسجل شده بدی کرده، من خوبی کنم؟ وقتی می تونم خوبی کنم؟


بسته ی عیدی

بسته ی عیدی ام با تاخیر رسید، اما وقتی رسید، خانه ی دلم نو شد. همه ی وجودم از نو شد. 

ممنون خدا :) ممنون خونواده :) 

سال نو- غرغرهای نو

سال نو شمسی رسیده و منی که عاشق بهارم؛ حسابی ذوق کردم که هوا همراهیمون کرد و بهار واقعی شد. بعد از داشتن دو بهار نه چندان جالب؛ این بهار با همه ی دور بودن از خونه و ... به دلم نشست. چون بوی آرامش با خودش آورده بود.

این روزها انگار زمان زیادی گذشته که من به ریسرچم فکر نکردم. همش کد ران کردم و حواسم به تصویر بزرگ مسالم نبوده.

از طرفی بی خیالی توی یه چیزایی دامنمو گرفته که باید درستش کنم.

باید همه ی ذهنمو روی کاغذ بیارم تا بتونم خودمو جمع و جور کنم :)

هوس

می گه من شرمندم. خیلی هم متاسفم. روم سیاه. ... بعدش می گه از وقتی از من جدا شده بی چاره شده. ولی وقتی مطمئن می شه هیچ سودی از من بهش نمی رسه، بی خیال می شه. حتی تلاش نمی کنه از دلم در بیاره حماقت هاشو. حتی تلاش نمی کنه انسانی که جبران کنه گند زده. کلن پی منفعت بود. چطور می شه آدم های این دوران را شناخت؟! واقعن چطور؟!

دیشب بود که فهمیدم خیلی بیش از سابق، باید مراقب رفتار آدم ها باشم. فرصت طلب ها زیاد اند. سوء استفاده کننده ها، زیاد تر. چطور یک آدم می تونه تا این حد وقیح باشه، من یکی نمی دونم. البته، تجربه ی ز منطقی تر به نظر می رسه. خودخواهی و بدبختی که در هم جمع بشه، ما حصلش منفعت طلبی صرف می شه. بقیه ی معرفت و شعور و .. کشکه.