خوشی و نا خوشی

سال هاست که می نویسم. اما پیوسته نویس ِ خوبی نیستم. نوشتن، درد دل واژه ها با صفحه های سفیده، واژه هایی که باید جایی به بیرون پرتاب بشن...

خوشی و نا خوشی

سال هاست که می نویسم. اما پیوسته نویس ِ خوبی نیستم. نوشتن، درد دل واژه ها با صفحه های سفیده، واژه هایی که باید جایی به بیرون پرتاب بشن...

بدن، بدن ها، کروز، کروزها

آرزوهایم را روی یک کاغذ بی خط می نویسم و در گلدانم چالشان می کنم. به این امید که جوانه دهند :)

هر ماه از نو، حتی اگر تکراری باشند :)

شاید هر ماه، آرزوی جدیدی به ذهنم برسد که ارزش دنبال کردن داشته باشد :)

آرزوهایم را شاید چال نکنم، به رودخانه ی شهرمان بسپارم که از میان دانشگاه، گذر می کند :)


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.