خوشی و نا خوشی

سال هاست که می نویسم. اما پیوسته نویس ِ خوبی نیستم. نوشتن، درد دل واژه ها با صفحه های سفیده، واژه هایی که باید جایی به بیرون پرتاب بشن...

خوشی و نا خوشی

سال هاست که می نویسم. اما پیوسته نویس ِ خوبی نیستم. نوشتن، درد دل واژه ها با صفحه های سفیده، واژه هایی که باید جایی به بیرون پرتاب بشن...

رفیق

+ اون جایی که می گه: 

* من همه چیمو باختم شهرزاد، نمی تونم تو رم  (را هم)  ببازم!

- همیشه اون جوری نمی شه که ما منتظریشیم...


زندگی با همین شکل برای آدم ها پیش می ره و اگه نخوای خودتو گول بزنی، پشت همه ی اون قهقه ها همین یه حس باقی می مونه. هرچه قدر زندگی را سخت تر گرفتم، زندگی بر من سخت تر گرفت و امان که بلد نشدم ساده تر نگاه و زندگی کنم، هر چند سخت تلاش کردم و می کنم. هنوز امیدوارم یک روزی بیاد که سادگی جای همه ی سختی ها را بگیره.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.