خوشی و نا خوشی

سال هاست که می نویسم. اما پیوسته نویس ِ خوبی نیستم. نوشتن، درد دل واژه ها با صفحه های سفیده، واژه هایی که باید جایی به بیرون پرتاب بشن...

خوشی و نا خوشی

سال هاست که می نویسم. اما پیوسته نویس ِ خوبی نیستم. نوشتن، درد دل واژه ها با صفحه های سفیده، واژه هایی که باید جایی به بیرون پرتاب بشن...

مطرب مهتاب روی ...

دلم نا آرام است، حسم قویست. حسن معاشرتم با شمای دوست سنگین ...

استاد ناظری در گوشم نجوا می کند که رسوا کنم. چیزی را که شنیده ام. می گوید همه گان محرمیم ...

چیزی که شنیده ام قابل روایت نیست. دردم آورده است. دردش سنگین است و تحملش از عرض شانه هایم بزرگ تر. 

باید خدایی باشد.

نظرات 1 + ارسال نظر
ریحانه جمعه 20 آذر 1394 ساعت 14:50

????????

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.