خوشی و نا خوشی

سال هاست که می نویسم. اما پیوسته نویس ِ خوبی نیستم. نوشتن، درد دل واژه ها با صفحه های سفیده، واژه هایی که باید جایی به بیرون پرتاب بشن...

خوشی و نا خوشی

سال هاست که می نویسم. اما پیوسته نویس ِ خوبی نیستم. نوشتن، درد دل واژه ها با صفحه های سفیده، واژه هایی که باید جایی به بیرون پرتاب بشن...

آشوب

نشد آشوب را کنترلش کنیم. البته که دعوایمان نشد، البته که با هم دعوایمان نمی شود. رفتیم در لاک انکری خودمان! رفته با دوستش به چای نوشیدن، نشسته ام در خانه اش به کار کردن و لذتی که هر دومان را غرق کرده است. هر دوی افرادمان نیاز داشتیم اسپیس بگیریم. نیاز داشتین خلوتی بگزینیم، بالاخص من...

نشستم به تنهایی فکر نکردن و خوب تر شدن. نشستم به موسیقی شنیدن و مقاله های غیر درسی خواندن و بهتر شدم. 

ددلاین پوستر بسیار نزدیک است ، همین چند روز دیگر و تقریبن هیچ کارش را نکرده ام. چه بی نظمی و چه پر تلاطمی شکوه زندگی ام را چرخانده است.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.